به گزارش فرهنگ امروز به نقل از شبستان؛ "پژوهش هایی که تقریبا تا کنون به نام دین انجام شده اغلب جنبه انتزاعی به خود گرفته و بیشتر وجه اسنادی و کتابخانه ای دارد و بیشتر اوقات با واقعیت ها سازگاری ندارد. مشکل امروز ما، نگاه کلان نگرانه به دین است. نیازهای انسان در جامعه دینی نگاهی جزیی نگرانه می طلبد"؛ این جملات بخشی از سخنان غلامرضا جلالی، معاون بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی است که در خصوص رابطه میان پژوهش های دینی و تحول علوم انسانی با ما در میان گذاشته است؛ حاصل این گفتگو از نظرتان می گذرد:
چه ارتباطی میان پژوهش های دینی و تحول علوم انسانی وجود دارد؟
در عناصر مولد فرهنگ که علوم و دانش ها یکی از شاخه های فرهنگ جامعه شمرده می شود، دین حکم شیرازه را دارد و رابطه همه عناصر در تولید فرهنگ از طریق دین تبیین می شود و اگر دین در میان این عناصر نباشد، آن فرهنگ، جنبه الهی را از دست داده و بشری می شود در نتیجه از اصل معنوی خود جدا افتاده و تفکر لائیک و اندیشه مادی محض بر آن عارض می شود. لذا اگر بخواهیم مجموعه فرهنگی که علوم هم جزو آن است، روند تکاملی به سوی معنویت راستین داشته باشد، باید قرائت مناسب مقتضیات زمان و مکان از دین ارائه داد و این نگاه بازنگری های جدی به دین و متناسب به نیاز تحول در شیوه نگرش انسان به جهان شناسی را می طلبد چراکه برخورد با موضوعات خارجی که موضوعات علوم شمرده می شود به صورت دقیق تر در عین حال مرتبط با یکدیگر اتفاق می افتد؛ بنابراین، دین چه به لحاظ تولید علم، چه روش های تولید آن و چه به لحاظ غایاتی که دانش ها می توانند داشته باشند، در تحول علوم تاثیر دارد.
در این راستا پژوهش های دینی باید دقیق تر بررسی شوند؛ ما انواع پژوهش ها را داریم از جمله کتابخانه ای، اسنادی، ابداعی و میدانی. پژوهش های دینی اگر از منظر جدید و نوآورانه باشد و از نگاه دینی پدیده ها را بررسی کرده، حالت میدانی داشته باشد و مورد مطالعه قرار گیرد، می تواند جهت دانش ها را تغییر داده و بر اصول موضوعه دانش ها و مسائل آن تاثیر داشته باشد. پس نگاه دینی در جنبه کلان خود وقتی جنبه پژوهش گیرد در تولید و تحول دانش ها می تواند موثر باشد.
آیا می توان انجام پژوهش ها را راهکاری برای بومی سازی علوم انسانی دانست؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید مفهوم بومی سازی را دانست؛ منظور از این عبارت آن است که توجه به فرهنگ حاکم بر بوم یک منطقه و پیشینه آن و کلان نگری های آن منطقه و وجود دارد. در این راستا مفاهیم و اصطلاحات علمی که در آن منطقه است اینها می تواند در جهت دانش ها تاثیر گذار باشند یعنی بومی سازی به معنای نگرشی است که به ساختارهای کلان فرهنگی باید داشته باشیم و برای نیل به این مقصد باید از تعارض ها تا جای ممکن – به ویژه تعارضات میان ارزش و دانش- دوری کرد.
بنابراین، باید تولید دانش ملازم با طبیعت فرهنگی محیط بوده و محیط را علیه خود برانگیخته نکند و با منطق آن سازگار باشد. لذا تحول علوم باید به صورت تدریجی پیش رود و بومی سازی آن نیز زمانبر است و باید فرهنگ محیط برای دستاوردهای علمی مهیا بوده و از چالش ها جلوگیری شود.
در این راستا انجام چه نوع پژوهش هایی کمک کننده است؟
ببینید پژوهش هایی که تقریبا تا کنون به نام دین انجام شده اغلب جنبه انتزاعی به خود گرفته و بیشتر وجه اسنادی و کتابخانه ای دارد و بیشتر اوقات با واقعیات سازگاری ندارد. مشکل امروز ما، نگاه کلان نگرانه به دین است. نیازهای انسان در جامعه دینی نگاهی جزیی نگرانه می طلبد. یعنی انطباق آن نگاه کلان دین با جزییات مورد نیاز جامعه، یک روش خاص خود را می طلبد. ما باید از یک سو به درستی از منابع دین استخراج داشته باشیم و از طرف دیگر باید روشی را مطابق نگاه دین به وجود آورده تا استدلال و استخراج با هم سازگار باشد و از جهت سوم این استدلال و استخراج منطقِ انطباق داشته باشد یعنی نگاهی که دین دارد تشریع است و موضوعاتی که ما با آنها سر و کار داریم، تکوینی است؛ نحوه انطباق تشریع با تکوین به منطق نیاز دارد و این طور نیست ذوقی و سلیقه ای باشد بلکه کار تخصصی است. لذا باید موضوع شناس و حکم شناس با روش منطقی این امر را پیگیری کنند.
این نوع پژوهش ها که نگاه آکادمیک به دین دارد، هنوز در جامعه ما به وجود نیامده و زیرساخت های آن فراهم نشده در نتیجه تعارض بین موضوعات و احکام در بحث اقتصادی، سیاسی، هنری و فرهنگی به وجود آورده و این تشتت ها سبب می شود از تکامل جامعه جلوگیری شود. اگر بتوان این پژوهش های نوین را وارد عرصه کنیم، تغییرات بنیادین در جامعه به ویژه فضای علمی و پژوهشی به وجود می آید.
آیا می توان به نتایج پژوهش های دینی به دیده تولید علم نگریست؟
پژوهش دینی هم شاخه های از علم هستند و تفاوتی ندارد. علم دین هم می تواند شاخه ای از علم باشد. لذا علم وقتی با آن ویژگی های خود اتفاق افتد، فرق نمی کند موضوع آن به طبیعیات باز گردد یا اجتماعیات یا فرهنگ یا دین؛ موضوع مهم نیست، روشی که به کار می بریم مهم است که قابل دفاع باشد.
مهم ترین ضعف پژوهش های دینی در کشور ما در چه مواردی ظهور و بروز دارد؟
انتزاع گرایی، پرهیز از نگاه میدانی، عدم توجه به روش های کاربردی جدید از جمله منطقی که در بحث های استدلالی خود به کاری می بریم از مهم ترین نقاط ضعف پژوهش های دینی ماست. در این راستا هنوز منطق صوری در این میان وجود دارد؛ چه بسا بتوان نگاه مان را عوض کرده و منطق استقرایی که مولد است را جایگزین آن کرد روشی که شهید صدر مدافع آن بود، چرا که بسیاری از صاحبنظران، عقیم بودن علوم در ایران را ناشی از همین موضوع می دانند. استدلال قیاسات منطقی، دانش را به تولید منتهی نمی کند. ما باید به سمت منطق استقرایی برویم یعنی جهانی که درباره آن بحث می کنیم و مطالعات علمی موضوعات طبیعی، اجتماعی، تاریخی و ... سبب می شود نگاه ما به جهان تغییر کند.
نظر شما